دانلود سریال The White Olive Tree 2025

 

نام ها: درخت زیتون سفید

محصول: 2025 چین از شبکه iQiyi

ژانر: نظامی | عاشقانه | درام

تاریخ پخش: Feb 1, 2025

قسمت ها: 38

روز های پخش: هر روز

مدت زمان: 45 دقیقه

وضعیت: به اتمام رسیده

بازیگران:

Chen Zhe Yuan – Liang Jie – Wang Tian Chen

قسمت آخر + پشت صحنه اضافه شد.

زیرنویس فارسی قسمت آخر اضافه شد.

خلاصه داستان: در جریان یک مأموریت مصاحبه در کشور ناآرام شرق، سونگ ران، خبرنگار زن شبکه ماهواره‌ای شهر لیانگ، با خطری جدی روبه‌رو می‌شود. خوشبختانه، او توسط لی زان، مهندس مواد منفجره چینی که به‌صورت داوطلبانه در این کشور فعالیت می‌کند، نجات می‌یابد. مهربانی و روحیه کودکانه لی زان، سونگ ران را عمیقاً مجذوب خود می‌کند. در پی دیدارهای مکرر، لی زان درمی‌یابد که سونگ ران با وجود ظاهر شکننده‌اش، زنی شجاع و قوی است که قلبی سرشار از عدالت و مهربانی دارد. اشتراک در آرمان‌ها و هم‌نوایی روح‌هایشان، جرقه‌های عشقی ناب را میان آن دو شعله‌ور می‌کند. اما وقوع یک حمله انفجاری ناگهانی، این رابطه تازه‌شکفته را ناتمام می‌گذارد. پس از بازگشت به چین، هر دوی آن‌ها دوران سختی را پشت سر می‌گذارند و حتی ارتباطشان قطع می‌شود. لی زان از عذاب وجدان و احساس گناه به‌خاطر مرگ دوستی که جانش را برای نجات او فدا کرد، رنج می‌برد. از سوی دیگر نیز، سونگ ران به دلیل عکسی که در جریان همان حمله انفجاری گرفته بود، درگیر حاشیه‌ها و جنجال‌های رسانه‌ای می‌شود. ولی…

.

.

اطلاعات بیشتر سریال

امتیاز: 8.2 از 10 (میزان آراء: 109 نفر)

 

سازندگان سریال:

نویسندگان:

Han Hao

 

کارگردانان:

Huang Chun

 

سایر عناوین سریال:

عنوان بومی سریال:

白色橄榄树

 

عنوان های دیگر سریال:

Bai Se Gan Lan Shu
白色橄欖樹

.

دانلود تریلر

.

نسخه زیرنویس فارسی چسبیده (سافت ساب)

E01: 480p720p1080p

E02: 480p720p1080p

E03: 480p720p1080p

E04: 480p720p1080p

E05: 480p720p1080p

E06: 480p720p1080p

E07: 480p720p1080p

E08: 480p720p1080p

E09: 480p720p1080p

E10: 480p720p1080p

E11: 480p720p1080p

E12: 480p720p1080p

E13: 480p720p1080p

E14: 480p720p1080p

E15: 480p720p1080p

E16: 480p720p1080p

E17: 480p720p1080p

E18: 480p720p1080p

E19: 480p720p1080p

E20: 480p720p1080p

E21: 480p720p1080p

E22: 480p720p1080p

E23: 480p720p1080p

E24: 480p720p1080p

E25: 480p720p1080p

E26: 480p720p1080p

E27: 480p720p1080p

E28: 480p720p1080p

E29: 480p720p1080p

E30: 480p720p1080p

E31: 480p720p1080p

E32: 480p720p1080p

E33: 480p720p1080p

E34: 480p720p1080p

E35: 480p720p1080p

E36: 480p720p1080p

E37: 480p720p1080p

E38: 480p720p1080p

 

.

 

پشت صحنه

E01: 480p720p1080p

E02: 480p720p1080p

E03: 480p720p1080p

E04: 480p720p1080p

E05: 480p720p1080p

E06: 480p720p1080p

.

 

زیرنویس فارسی

ترجمه اختصاصی پروموویز

تمام قسمت ها لینک VIP

تمام قسمت ها لینک رایگان


آموزش خرید اشتراک VIP

چند نکته که قبل از خرید اشتراک باید رعایت کنید

1. در هنگام خرید حتما از آخرین نسخه مروگر فایرفاکس یا کروم استفاده کنید.

2. از ایمیل معتبر برای ثبت نام استفاده کنید.

3. در صورت بروز هرگونه مشکل در خرید، ابتدا سوالات متداول را مطالعه کنید و اگر مشکلتان حل نشد، از طریق ارسال تیکت در پنل خود، باما در ارتباط باشید.

مطالب مشابه

این مطلب بدون برچسب می باشد.

1219
دیدگاه

670 دیدگاه ها
549 پاسخ ها
2 دنبال کنندگان
 
بیشترین واکنش
بیشترین پاسخ
247 ارسال کنندگان دیدگاه
تازه ترین قدیمی ترین پر امتیازترین
F.S

سلامی مجدد بعد از یک هفته😅👋🏻
امروز میخوام بیشتر درباره ی آ زان و ران ران حرف بزنم

درباره سونگ ران
در کامنت ها میخوندم، گفته شد بود که از ران ران یا بازی لیانگ جی خوششون نیومده بود
راستش منم یک ذره سخت با بازی لیانگ جی ارتباط گرفتم یعنی قسمتی میگفتم چقدر قشنگ بازی میکنه قسمتی میدیدم باهاش ارتباط نمیگیرم مخصوصا سر گریه کردن ها ولی خب رفته رفته بازیش بهتر شد
(البته که کلا صدای گریه گاهی رو مخم میرفت)
خود شخصیت ران ران خیلی شخصیت قابل درکی بود
درسته که زمانی که رسما با آ زان رابطشون رو شروع کردن احساس می‌کردم خیلی خودشو لوس میکنه😂
یا زمانی که سر دوتا دانش آموز و موضوع قلدری رو حرف خودش پافشاری میکرد
یا حتی زمانی که فهمید آ زان قصد برگشت به سرزمین شرقی داره بهش گفت دیگه بهم نده
ولی بعد که خودمو میذاشتم جاش میدیدم منم احتمالا تصمیماتم همین میبود
لوس کردن و ناز کردن ذات یک زن هست(اتفاقا به نظرم چقدر خوبه یک خانم اینطوری باشه) و ذات مرد هم تکیه گاه و ناز کشنده
سر دانش آموزان هم از اونجایی که طرف دیگه ی ماجرا رو با چشم خودش دیده بود و دوست برادر لیانگ جین هم با اون چهره خودش اومده بهش گفته بود حق داشت طرف اون دانش آموز رو بگیره و فکر کنه آ زان به خاطر لیانگ جین داره اشتباه میکنه و واقعا سعی داشت حقیقت رو بفهمه
واسه برگشت آ زان و پیامش هم شاید یه خورده زیاده روی باشه ولی قابل درک بود و منم بودم ممکن بود تا این حد واکنش بدم با اینکه در اعماق وجودم اصلا منظورم این نباشه و پشیمون باشم دقیقا مثل ران ران
یکی هم گفته بود تقصیر سونگ ران شد که چند روز بیشتر موندن و باعث شدن آ زان اسیر شه و این بلاها سرش بیاد ولی به نظر من هیچکس از آینده اش خبر نداره و ران ران هم گفت دو روز بذارن سر سفرشون و توی افتتاحیه ی یتیم خانه حضور داشته باشن اتفاقی نمیوفته که خب متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاد
کلا شخصیت سونگ ران
یک دختر قوی، مستقل و بسیار عاشق و در نهایت بهترین تکیه گاه و حامی بود که در زمانی که متوجه زخم های عزیزش شد، شد بهترین مرهم❤️

و اما لی زان
همونطور که کامنت قبلیم گفتم، بازی چن جه(ژه) یوان اصلا جای حرف نذاشت از بس که فوق العاده و حرفه ایی بود
با اینکه کامنت های قبلیم تماما تعریف از آ زان بود ولی باز هم میگم، خود شخصیت لی زان فوق العاده و کم نظیر بود
قوی، آرام، با اراده، با احساس، عاشق حقیقی، تکیه گاه و ….
بدون‌اغراق هرچی از کمالات آ زان بگم کم گفتم
در کل یک مرد واقعی❤️‍🔥

البته که مثل ران ران گاهی تصمیم اشتباه گرفت مثل بازگشتش به سرزمین شرقی که کامنت های پایین تر یکی گفته بود (یا درمیون نذاشتن آسیب هایی که دیده بود با ران ران، هرچند میخواست بگه ولی شرایطش پیش نمیومد) ولی حق داشت و کاملا قابل درک بود
همچنین در کامنت ها گفته شده بود آ زان با این شخصیت با احساسی که داشت کلا از همون ابتدا رفتنش به کشور شرقی اشتباه بود
قطعا برداشت ها متفاوته ولی من لی زان رو با وجود احساسات زیادش انقدر قدرتمند دیدم که به نظرم رفتنش به کشور شرقی کاملا درخور شخصیتش بود
از طرفی آ زان، لیانگ جین رو از زمان های خیلی قبل تر(برادرش کوچک بوده) میشناخته و دوست بودن باهم و درسته ران ران فقط سه بار رفت کشور شرقی و همون دفعه ی اولش با آ زان روبه رو شد ولی خود آ زان از قبل تر به کشور شرقی اومده بوده و داوطلب شده بوده(طبق قسمت های اول و صحبتش با آقای گو که آقای گو گفت فقط همین یک بار رو به خاطرت داوطلب شدم و این یعنی چندبار قبل از باری که با سونگ ران اولین دیدار رو داشته باشه هم اومده بوده) و اطلاعاتش حتی در بعضی جاها(طبق توضیحی که درباره ی یک مکان در مستند ران ران بهش داد میگم) از سونگ ران بالاتر و شناختش بیشتر بود و یه جورایی کشور شرقی حس خونه ی دومش رو داشت و اتفاقا همین شخصیت با احساسش محرکش بوده
بازهم میگم که از نظر من اومدن لی زان به کشور شرقی کاملا درخور شخصیتش بود

آ زان و ران ران شخصیت هایی کاملا واقعی با تصمیمات درست و غلط که واقعا عاشق هم و واقعا نیمه ی گمشده ی هم بودند.
جوری که دوتاشون بهم میومدن🔥
حجب و حیاها و خجالت های اولیه‌شون، احساسات عمیقشون، عشق پاک و ساده‌شون بهم، احترام و محبتی که بینشون برقرار بود، اتقدر زیبا بود که وصفشون در کلمات نمیگنجه🥺❤️
این سریال شخصیت های زیبا و واقعی زیادی داشت👏🏻

مایا the one & only

اسم این سریالو توی کامنت سریالای دیگه دیدم، الانم دیدم جز پرکامنت ترین سریالای سال گذشته بوده. دوس دارم ببینمش چون هم خیلی تعریف شنیدم ازش, هم به خاطر چن ژه یوان(که با بازیش توی سریال fated hearts غوغا کرده)
اماااا هیچ جوره با بازیگر خانمش نمیتونم کنار بیام -ـ-
نه بازیشو دوس دارم نه خودشو🤦🏻‍♀️ حیف…

F.S

سلااااام😃👋🏻
بالاخره سریال عزیزم تمام شد🥲
البته ۵ شب پیش یعنی ساعت ۴ و ۴۶ یا ۴۷ دقیقه صبح روز ۲۰ مهر تمامش کردم…
بماند به یادگار
بریم سراغ خود سریال😃
این سریال در قلبم صدرنشین شد❤️ و نشست کنار دوتا سریال تاپ موردعلاقه ی دیگم…
چقدر از دیدنش لذت بردم
کامنت ها رو در حدی که واسم اسپویل نشه خونده بودم و میدونستم

اسپویل کننده
غم زیادی داره آخراش، خودمم آماده کرده بودم ولی باورم نمیشد واقعا باهاش اشک بریزم🥲

آخ آخ قلبم
اسپویل کننده
هنوزم وقتی به آ زان بعد از اسارت فکر میکنم قلبم سنگین میشه و چهره ام اینطوری 🥺

الهی بگردم
آ زان با اون همه کاریزماتیکی، خفنیت، قدرت و دقت چه کشید تو اسارت که بعدش انقد طفلی و حساس و رنجور شد😓
تا حدی که حتی یادش میرفت لیوانش کدوم بود😞

وای خدا
نگاه هاش بعد اسارت💔
اون چشمهای فوق مهربون و قوی، اون نگاه ها عاشق که هر بار انگار به ران ران میگفت قربونت برم من…. همه و همه‌اش بعد از اسارت تبدیل شد به چشم ها و نگاه های خجل و دردکشیده و غمناک😢

تک به تک لحظه های
بعد از اسارت آ زان دردناک بود💔 جگر سوز بود😭
-زمانی که تازه چشماش رو باز کرد و تو بیمارستان کشور شرقی و با وجود این همه نور به ران ران گفت چقد اینجا تاریکه
-زمانی که دکتر گفت آ زان هیچ وقت دیگه خوب نمیشه(من خودم اون موقع اصن باورم نمیشد ولی الآن به نظرم جمله فوق العاده غم انگیزیه)
-زمانی که خواست با دست آسیب دیدش که دوتا انگشت نداشت ران ران رو نوازش کنه ولی خجالت کشید و دستش رو پشتش قایم کرد و با خجالت زیاد گفت: زشته!
-زمانی که رفتند بیمارستان و حمله عصبی بهش دست داد و ران ران مدام عذرخواهی میکرد و میگفت بیماره و آخرش نگاه های شرمنده و غم انگیز آ زان درآغوش کشید شده و روی زمین بیمارستان به ران ران که درحال عذرخواهی بود
-بعد از حمله و تو خونه که بودن و مکالماتشون باهم
-زمانی که ران ران، آ زان رو که فرار کرده بود دوباره پیدا میکنه و دفتری که آ زان از لحظه ی دیدن ران ران نوشته بود رو واسش می‌خونه و میگه هنوز هم میخواییم باهم ازدواج کنیم و جواب آ زان بهش

خدای من
چقدر آ زان عاشق بود❤️
و چقدر ران ران عاشق بود❤️
و چقدر عشقشون پاک و زیبا بود❤️
ران ران با صبر و حوصله و عشق بی حد و مرز هوای آ زان رو داشت و فوق العاده زیبا مرهم زخم ها و دردهای هم بودند
تک تک حرف هاشون قشنگ و عاشقانه بود
جوری که لی زان فقط با ران ران آروم بود و حال دلش خوش🥺💖>>>>

چه کردی چن ژه(جه) یوان🔥
کلمه ی فوق‌العاده دربرابر این بازیت کم میاره
بازی لحظه به لحظه ی سکانس ها محشر ولی سکانس های بعد از

اسپویل کننده
اسارت
اصن یه چیز دیگه بودن
تک تک حرکات سر، بدن، نوع نگاه ها، دستان و ….
اصن حرفی باقی نذاشته
فقط خواستم بگم
حتی شب عروسیشون، موقعی که کلمه فرار رو نشون دادن و رو به آسمون نگاه کردن لی زان اونجا هم سرش به حالت بیماری لرزش داشت و به آسمون نگاه کرد

نمیدونم منظورمو متوجه شدین یا نه🫠
(یعنی تا آخرین ثانیه جایی که دقت خیلی زیاد میخواد ببینی هم جزئیات و حس نقشش رو حفظ کرده بود)
واسه ی من بازی لیانگ جی به اندازه ی چن ژه(جه) یوان به چشم نیومد. البته که سونگ ران به اندازه ی لی زان فوق العاده بود شخصیتش، و همچنین قشنگ بازی شده بود خیلی ولی واسه من بازی لی زان خیلی بیشتر به چشمم اومد(البته فکر کنم واسه همه اینطور شده باشه)
بازی بقیه هم به نسبت نقششون عالی و درجه یک بود
با اینکه که از بازی چینی ها هیچ شناختی نداشتم ولی فکرش رو نمیکردم انقدر خفن باشن
.
خب دیگه این کامنتم خیلی طولانی شد😆
باز هم حرف دارم واسه همین موکولش میکنم به کامنت بعدی😊
البته از اونجایی که الآن ساعت نزدیک به ۶ صبح هست و شب قبلش هم نخوابیدم😂
کامنت بعدیم رو به شرط حیات میذارم واسه یه وقت دیگه😅
پس فعلا خدانگهدار👋🏻😅

F.S

قسمت ۳۳ ❤️‍🔥

اسپویل کننده
صحنه ی خنثی سازی بمب🔥
ما اینجا آ زانی را داریم که بعد از آسیب شدیدش و تلاش های زیاد ولی ناموفقش برای غلبه بر اختلالش حالا در دنیای واقعی مجبور به خنثی سازی بمب میشه
سخت ترین جنگ زندگیش🥺
و چه خوشحالم که بالاخره ران ران هم متوجه وخامت حالش شد و با وجود خطر بسیار زیاد کنارش موند
نحوه ی آروم کردنش خیلی قشنگ بود🥹
آغوشی که تسکین دهنده بود و قطره ایی که چکید روی دست آ زان و در ثانیه های آخر آ زان رو به خودش آورد❤️
چقدر قشنگ نشون دادن به ظاهر تنها کات کردن یک سیم بود ولی در اصل ماجرا جنگی چنان طاقت فرسا رو آ زان با خود داشت به طوریکه پس از تمام شدن ماجرا دیگه توانی در وجود آ زان نموند و در زیر درخت بر خلاف چند لحظه پیشش اینبار آ زان خسته، کم حال در آغوش ران ران بود💔 و بعد هم در راه بازگشت خواب بود و حتی در تخت واسه یک شب تا صبح، به خاطر این جنگ سخت، مریض شد
چقدر خوشحالم که ایندفعه آ زان تونست از درد درونش با ران ران صحبت کنه و حمایت های بی دریغ ران ران را داشت.
این تقابل در عشق و حمایت گری های دو طرفه حس فوق‌العاده ایی داره….❤️‍🔥

و در آخر هم بگم بازی هردوشون چقدر بی نظیر بود👌🏻🔥 چقدر فوق‌العاده بود🔥

F.S

نصف شب قسمت ۳۲ را تمام کردم😅
قسمت ۳۱ و ۳۰😭
چقدر قشنگ بودن این دو قسمت💕
یه پکیج کامل از هیجان، جنگ، فداکاری، عشق، درد، خنده، گریه و …..❤️
دلم میخواد بارها و بارها ببینم این دو قسمت را🫠

من دلم نمیخواد تموم شه این سریال🥺
دلمم نمیاد بین قسمت هاش وقفه بندازم😩 دیرتر تمام میشه ولی با وقفه حس و حالش کمتر میشه🤦🏻‍♀️

تنها ۶ قسمت دیگه دارم و از الآن ناراحتم سریال عزیزم تمام بشه چه کنم🥲

F.S

سلام ادمین عزیز🌷
امکانش هست OST های سریال را قرار بدین؟

اصن با دنیای سی دراما آشناییت ندارم و نمیدونم مثل کی دراما میشه آهنگ هاشونو یک جا داشت یا نه

F.S

قسمت ۲۵ هم تمام شد

اسپویل کننده

برگشت به اوگلای
و سلااام آ زان لباس نظامی پوشیده😍❤️‍🔥

وقتی لباس نظامی میپوشن عجیب مرد میشن🙃
از اونایی که آدم دلش میخواد با تمام وجود بهشون تکیه کنه🫠
البته که مرد بودن همش به ظاهر نیس و آ زان هزاران بار با رفتارش ثابت کرده واقعا مرد هست ولی تو کشور شرقی با لباس نظامی و مدل موی بالا زده‌ و بدون ذره ایی گریم گوگولی کن، عجیب یه مرد واقعی میشه❤️

F.S

عجب سریالیه🤌🏻😍
اصن ناب✨️
انقدر خوشم میاد به جزئیات توجه میکنند🥰 باعث میشه غرق سریال بشی😊 وقیقه به دقیقه را باهاشون زندگی کنی😃
قسمت ۶ را تازه چند دقیقه است تمام کردم و لحظه به لحظه ی این ۶ قسمت را کیف کردم🫠❤️‍🔥
قسمت ۴❤️‍🔥>>>>>>

اسپویل کننده
اونجا که خواستن سنگ را از روی زورو بردارن و آ زان دستش رو گذاشت زیر سنگ، روی شونه ی سونگ تا شونه ی سونگ مثل شونه ی خودش زخمی نشه🥺💖
من همون لحظه که داشتن سنگ را جابه جا میکردن فهمیدم ولی وقتی سونگ هم فهمید و ابرازش کرد حس فوق العاده ایی داشت

چقدررر آ زان خوبههههه❤️‍🔥🥹
باعث شده مثل دوران نوجوانیم ذوق کنم✨️
یک حس آشنای عجیب شیرین که فراموش شده بود و یا گم شده بود، نمیدونم….
آخر قسمت ۶ گفتم اوا چقدر حس کی درامای قدیم را میده😍
چیشد که ما دیگه این احساسات را از کی دراما دیگه نمیگیرم؟ (البته منظور به خودم بود نمیدونم بقیه هم اینطوری شدن یا نه)

در دنیای واقعی کسی مثل آ زان زیاد پیدا نمیشه مگه اینکه خدا خودش واست انتخاب کنه😍 اینو مطمئنم😌👌🏻
چقدر چنین مردهای جنتلمن، با حیا، با احساس، سرسخت و در عین حال عاشق واقعی، جذابن❤️‍🔥✨️
چیشد که مردهامون دست کشیدن از چنین خصوصیاتی و دارن به پسر تبدیل میشن؟🤦🏻‍♀️

هعییییی…..🫠

F.S

سلام سلامم😃
اولین سریال چینی که دارم میبینم😍
چندبار دیگه تلاش کردم ولی همون قسمت اول کامل نشده دراپ بودن😅
تا اینکه اتفاقی روی گوشیم صفحه ایی از صفحه های قبلا سرچ شده بود رو باز کردم که عکس پوستر این سریال روش بود و یادمم نمیاد چطوری رسیدم به این سریال😂
دیدم عه اکشن نظامیه بعد گفتم عه چینیه
و با اینکه قبلا تلاش کرده بودم چینی ببینم و خوشم نمیومد ولی اینبار یه حس قلبی بهم میگفت که قطعا ازش خوشم میاد و حتی موقع شروعش یه امیدی درونی داشتم که این شروع سی درامر شدنم هست😄
هرچند میدونم به خاطر ژانر فانتزیشون تعداد سریالهایی که میتونه ازشون خوشم بیاد خیلی محدوده و حتی بعد از این ممکنه تا سال ها هم طول بکشه دوباره سی درامایی ببینم که به دلم بشینه🙂
کامنت بعدیم درباره ی خود سریال میگم😊

من

آخرش چی شد دقیقا😶

Fatemehnagd

همین الان داشتم مسابقه فرمانده رو میدیدم قسمت دهم از فصل چهارم یجا یه شرکت کننده به اسم محسن که پارتنر یه شرکت کننده دیگه به اسم شهاب بود تو مسیر ضربه خورد کمرش خورد به صخره و نتونست ادامه بده و رفت بیمارستان شهاب خیلی داغون شد و یجا که بلند شد ادامه بده برچسب اسم محسن و از رو بازوبند لباس محسن کند و زد رو بازو بند خودش و با اسم اون ادامه داد چقدر اینجا یاد ساشین و بنجامین افتادم🥲⭐️

Blue Bird

به‌جرئت می‌تونم بگم عمیق‌ترین، زیباترین، دلنشین‌ترین و غم‌انگیزترین سریال تمام عمرم بود، به‌قدری که قلبم تکه‌تکه شد و جیگرم سوخت، و مطمئنم قراره با چندبار ریواچ کردنش حسابی قلب خودمو بشکونم. خیلی ناراحت و غم‌انگیزم، کاش یه‌هفته‌ای تمومش نمی‌کردم. سریال عزیز و قشنگم.

ملی

بیشتر از 3 قسمت جذبم نکرد . اکت ها و شخصیت پردازی به شدت ضعیف و اصلا شیمی خاصی حس نمیکردی با فضای به شدت مصنوعی-
پیشنهاد میکنم تو این ژانز سریال قهرمان من رو ببینید تا شیفته هم بازیگرا هم روند منطقی و پخته فیلمنامه بشید. فقط کافیه سکانس گریه بازیگر زن نقش اول قهرمان من رو ببینید تا پی ببرید بازیگر واقعی کیه

snow

همش تقصیر

اسپویل کننده
سونگ ران بود. اگه روزای آخر تصمیم نمیگرفت تا سال نو بمونن اینجوری نمیشد.
ازان داشت برمیگشت و میتونستن یه زندگی قشنگ داشته باشن

salvia

بعد از مدتها اومدم به صفحه سریال
عمیقا دوست دارم فراموش کنم دیدمش. سریال خیلی قشنگیه ولی فضاش مخصوصا آخراشبه حدی برام غم انگیزه که اصلا نمیخوام بهش فکر کنم و غمش تاثیر بدی روی روح و روانم گذاشت. ولی چه کنم که دیشب یاد یه سکانس زیبا از قسمت ۳۱ افتادم که سکانس موردعلاقم تو سریاله و با دیدن اون سکانس دوباره رفتم تو فضای سریال
آخ آزان و آخ ران ران

اسپویل کننده
حیف که عشق عمیق و قشنگتون همچین سرنوشتی داشت💔

ولی این سریال با تمام غمش یه چیز خیلی قشنگ تو ذهنم باقی گذاشته. ران ران برای شماره‌ی آزان زنگ مخصوص گذاشته بود و وقتی بار اول از سرزمین شرقی برگشته بودن یه جا تلفن ران ران زنگ خورد و دید همون رینگتون مخصوص آزانه و یعنی آزان داره زنگ میزنه. نمیدونم چجوری منظورمو بگم؛ فکر کن برای کسی که عاشقشی رینگتون مخصوص بذاری و وقتی تلفنت زنگ بخوره با اون رینگتون بفهمی عشقت داره زنگ میزنه. این خیلی برام قشنگ بود

K-yegi

#هرچه میخواهد دل تنگت بگو 🔮

اسپویل کننده
مهم نیست یه داستان قشنگ ، در غالب یه سریال، یه کتاب، یه پادکست و یا حتی یه خاطره از زبون قدیمی ها باشه. وقتی یه داستان قشنگ و تاثیر گذار پیدا میکنم با تمام وجود بهش میچسبم. انگار میخوام از زیبایی طبیعی و غم بالغانه سریال تغذیه کنم. ذره ذره اشک هایی که پای شخصیت های این داستان ریختم برام ارزشمند بودن. مثل نگاه های بارونی آزان و ران ران، توش پر حرف و دلتنگی بود. باهاشون هم خندیدم و ذوق زده شدم هم بغض کردم و گریه کردم. ولی احساس غم درخت زیتون سفید با همه درد هایی که بهمون نشون دادن و همه دردهایی که پشت قصه اون شهر باستانی، پشت قصه آدم هایی مثل سونگ ران و لی زان و در عمق قلب های گم شده تاریخ وجود داره، یک غم ارزشمنده. یک غم دوستداشتنیه. غمی و دردی که درخت زیتون سفید رو آبیاری میکنه . بهش بها میده . بهش عظمت میده و اونو در دل های دردمند ماندگار میکنه.
هرچقد دنبال کلمه و حس و وایب مشابه میگردم که یه جوری شخصیت آزان رو توصیف کنم، بازم کم میارم. بازم نمیشه کامل ازش گفت. انگار هنوز یه جای کار میلنگه.
حتی شعری که بتونه خیلی شبیه به شخصیت آزان باشه پیدا نکردم. نمیدونم شایدم درد آوره فکر‌کردن به چشمای آزان و نوشتن درباره اون غم و حسرت ها.
آزان از اون شخصیت هایی بود که مطمئنم اگه یه روز خیلی پیر بشم ، بازم خاطره و حسی که از این شخصیت گرفتم ته ته های حافظم داره چشمک‌ میزنه. چون آزان یه شخصیت واقعی بود‌ . سریال خیالی و مسخره بازی بچگانه نبود. آدمایی مثل آزان با سرگذشت هایی شاید تلخ تر ، نزدیک نزدیک خودمون وجود داشتن و دارن.
و اما ران ران؛ همه بیشتر از آزان میگیم ولی چیزی که این عاشقانه و این داستان فداکاری رو زیبا تر کرد، وجود ران ران، کنار آزان بود. یه دختر ساده و بی آلایش . نه آرزو های دور و درازی داشت و نه عزت نفس کمی. نه دنبال جلب توجه بود و نه سعی میکرد خودشو گول بزنه. با اینکه روح و قلبش ترک برداشته بود اما هیچ وقت از لای این ترک ها ، سیاهی نفوذ نکرد . فقط نور بود و پاکی احساسی که سونگ ران به آزان داشت . و یک نوع دیگه ای از احساس که نسبت به کشور شرقی و مردمش داشت. به مراتب برای یه زن خیلی سخت تره که مرد زندگیشو تو همچین شرایطی ببینه. که حامی همیشگیشو در حال فروپاشی ببینه. که عشقشو تو رنج و عذاب و کابوس هر روزه ببینه. و ران رانی که فداکار ترین و مهربون ترین و مورد اطمینان ترین شخص زندگیشو پیدا کرده بود، حالا چطوری آزانو تو این وضع بیینه و دم نزنه؟ چی کار میتونه براش بکنه؟ چیکار کنه که باد فراموشی و عذاب ، عشق زندگیشو شبیه گلبرگ های خشک شده لای یه دفترچه خاطرات ، با خودش نبره. چیکار کنه که دوباره اون شوق و علاقه رو تو چشمای آزان ببینه و تو صداش بشنوه؟ وقتی ران ران فهمید نمیتونه هیچکاری کنه ، همون موقع آزان فهمید دیگه شرایطش عادی نمیشه. ولی ته ته قلب هاشون میخواستن باهم باشن پس بهترین باهم بودن این دنیا رو انتخاب کردن.
هردو حاضر بودن عشقو تجربه کنن حتی اگر بهای زیادی داشته باشه . و با این آرزوی زیبا ، آزاد و آروم زندگی کردن.
و برای من جایی شخصیت ران ران به اوج خودش رسید و از غالب یه دختری که صرفا عاشق بود و صرفا دنبال خوبی بود، به مرتبه بالاتری رسید که ران ران تصمیم گرفت اون کتابو بنویسه. و اون کتاب توی سکانس های پایانی به اندازه نگاه های آزان تونست منو به گریه بندازه. حالا ران ران تاریخی که دلش میخواستو ثبت کرد. چه در غالب نوشته و چه در غالب عکس . و به قول خودش این داستان اون و آزان بود‌. از دیدار اول تا به وجو اومدن اولین حس ، اولین اعتراف و اولین پایان باهم بودنشون، فقط صداقت بود و مهر و زیبایی.
و این شیفتگی صادقانه رو مرگ نمیتونه. پایان بده‌. برای همینه که با وجود غم درخشان سریال، دوست داشتنی و پیشنهادیه‌.
و بنجامین؛ میگفت یتیمه ولی در حق خانواده ای که پیدا کرده بود از هر فرزند هم خونی، بیشتر پای این کشور و پای این خانواده موند.
میگفت مزدوره ولی تهش جونشو برای مردمی که براش عزیز بودن و در راستای نجات بهترین دوستش داد .
میگفت دختر بازه ولی وقتی به یکی دل داد، تا ته زندگیش هم چهره اون دخترو به یاد آورد.
میگفت ساشین رو‌مخشه ولی تهش شدن دو تا برادر قسم خورده‌.
میگفت ستاره ساشین اسباب بازیه ولی بعدش اون ستاره های رینا، تا اون دنیا هم به سلامت همراهیش کردن‌.
ساشین؛ پسر بی سر و زبون و و یه دنده و روزنامه نگاری که یهو شد یه سرباز فدایی برای وطنش. یهو خون رینا و همه مردمش شد شجاعت تو رگای ساشین. شد حس مبارزه و جنگیدن عاشقانه برای کشور و دوستاش . شد تجربه یه حس خوب برادرانه با بنجامین. و در آخر شد یه قول و یه دانشگاه و دنبال کردن یه آرزوی بزرگ کودکانه‌. و اشک ها و لبخند هایی که مادرش، بنجامین، سونگ ران و آزان براش به جا گذاشتن.
شن بی ؛ سعادتی نه از جنس یک زندگی عاشقانه موفق و نه از جنس یک زندگی کاری موفق . یک‌زندگی بشر دوستانه و آزاد. شن بی رقابت گر ترجیح داد هدفو تغییر بده‌ ترجیح داد اگه میخواد رقابت کنه و سرسخت باشه، برای نجات جون اون بچه ها با سرنوشتی که میخواست زندگی رو ازشون بقاپه ، رقابت کنه. و تهش مایه آرامشش شدن همون بچه ها. بچه هایی که توی روزای اول ورودش به کشور شرقی ، جز تلخ ترین اتفاق زندگیش بودن.
پی شیائو نان؛ یه پزشک داوطلب ، یه دختر بیخیال و قوی . که بار تلخ شکست عاطفی قبلشو به دوش میکشید و بعد با بنجامینی آشنا میشه که قرار بود خام حرفاش و کاراش نشه. مگه بنجامین دختر باز و حیله گر نبود؟ مگه همشون دروغ نمیگفتن؟ پس چرا دلشو داد به بنجامین؟ چرا براش صبر کرد؟ چرا براش گریه کرد؟ چرا براش متاسف شد؟ و چرا تهش یاد بنجامینو تو دلش نگه داشت؟!!
اکثر شخصیت های این سریال برام خاص بودن. پدر آزان مثل خودش خاص بود‌ مادر ران ران، یک زن و یک مادر خاص و بزرگ بود‌. لو ژان یه دوست منحصر به فرد برای آزان بود‌ . جیانگ لین، یه برادر یه دوست و یه سرباز وظیفه شناس بود. که بی حاشیه و بی درد تر از بقیه از این دنیا رفت. جیانگ یو ، نوجوون آسیب دیده و شکننده ای که هم درد و هم دوای دردش آزان بود‌.
با همشون زندگی کردم. با همشون با بند بند وجودم خاطره ثبت کردم‌. سرم درد میکنه. قلبمم. قفسه سینم سنگینه. موهام و صورتم خیسه. چشمام میسوزه و تار میبینه. مغزم هنگ کرده. حالم خوش نیست. ولی ارزش داشت. زیبایی این داستان ارزش داشت.
و تهش فهمیدم منم حاظرم عشق رو تجربه کنم. یه عشق واقعی و پاک دو طرفه ‌ حتی اگه سرگذشتمون بشه تلخ تر از آزان و ران ران، بازم حاظرم خیلی چیزامو بدم که این عشق. پیدا کنم. حرفای آزان تو شب عروسیشون و آرزوش برای زندگی بعدی، برای منی که ازدواج رو به چشم یه تعهد سنتی و نمادین میدیدم، تاثیر گذار بودن.
هرجا نشستم و هرکی رو‌دیدم ، این سریالو بهش معرفی کردم چون باعث میشه یه سری از مفاهیم عمیق این دنیا تو قلب هامون پررنگ تر بشه‌ .
برای کشوری مشابه کشور شرقی که همه دنیا میشناسنش، برای سربازایی مثل بن و ساشین و جیانگ لین که دورمون خیلی زیاده، برای بچه هایی مثل سالی، زورو و سیا که هنوز دو ماه هم از تجربه نزدیکی که در کشورمون پیش اومد نمیگذره، برای زن های متفاوت و قوی مثل رینا، شن بی و دکتر پی ، و در آخر برای آزان ها و ران ران های تمام دنیا‌، آرزوی صلح و آرامش و آزادی دارم.

جنیس جاپلین

رئیس فقط لو ژان ،لی زان ۶ ماه ۶ماه نیست سره کار ولی هنوز جزءلیست کارمنداس 😂
یعنی اگه بهش حقوقم بده دیگه آدم نیست لو ژان بودا ِ بودا !!

Elnaz

یوان میمیره تو این سریال؟

بهار

یه گوش از قلبم موندگار شدی…شخصیت لی‌زان انقدر قوی بود که فراموش کردنش فقط با از دست دادن حافظه امکان پذیره….

اسپویل کننده
فقط کاش لی‌زان خودش رو مقصر همه چیز نمی‌دونست واقعا عصبی‌ام می‌کرد فقط مونده بود خودش رو مقصر تغییرات آب و هوایی و سوراخ شدن لایه اوزون بدونه و بابتش عذر خواهی کنه:(

بهار

لی زان اگه دوست پسر من بود باز هم نیاز داشتم هر پنج ثانیه یه بار بزنم عقب دوباره از اول حرکاتش رو نگاه کنم:|