دانلود سریال Till the End of the Moon 2023

روی حوض یخی، سوسو خواست رو دوش تان تای جین یه خز خودشو بندازه، گفت لازم نکرده اگر دوستش ندارید بدید کلفت ببره بده به خوشحالان و شادان

تان تای جین رفت بالای سر فرقه ها، به اون الاغ داره، گفت اگر آیینه رو واز کنی منظره ی فرقه اتو دست نمی زنم.
منتظر جواب نشد گفت ولش

خدا جهنم رو رو زمین قرار داد
جحنم حمورابی به دست خود
گناه کنی بر حق خودت کردی و گناه بر خودت می کنی.
گناه خود، حکم خود، اجرا خود
مثل دایره بر میگرده گناهت به خودت
نه از کارما
خودت جرعت داشته باش تشو دوباره بزن به خودت
تو خاطر خود می مونه، تو خاطر درخت انار می مونه

چومو: من از مستی نبشتم و قلب تو رنجید

متاسفانه یهو همه افکار بهم حجوم میارن و باعث میشن نفهمم توی چه مکانی هستم

‌ زانو بزنم
گریه کنم
بس کن
مردم
بنفشه ها ووواز شدند
کرم‌های‌شب‌تابِ کِنارِ دَریا چه ی آ ب ه ا ی ن ق ر ه ا ی ●○●○●○●○●○ حلقه زدند و با هار رو جشن گرفتن
باهارِ دور دریاچه نقره ای
پر از کرم های شب تاب
اگر عادم به باهار توجه نکنه
باهارم بهش توجه نِ می کُن عه ‌

آذرکان(•:•)
آذَرَکان
َ_ ر ک ا ن
ک ن
جایی که کلاغ ها هستند

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌۷ ‌ ۷ ‌ ۷ ‌ ‌۷ ‌ ۷ ‌ ۷
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ۷ ‌ ‌۷ ‌ ‌۷ ‌ ‌۷ ‌ ۷
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
‌ ‌ ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
‌‌ ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ۷
‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ‌ ۷۷۷۷۷ ۷۷۷۷۷
۷۷۷‌۷۷۷۷۷۷ ‌ ‌ ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷ ‌ ‌ ‌زنبق ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷ وحشی‌ ‌۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷
۷ ۷ ۷۷ ۷‌ ‌۷‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ۷‌۷ ‌۷۷ ‌۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ‌ ‌‌ ‌ ۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷ ‌۷۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۸
۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷۷
۷۷۷۷۷۷۷‌ ‌ ‌ ☆‌ ۷۷۷۷۷۷۷

طاق کسرای ساسانی

چومو، زردشته. هومو می خواست. میخواست دستکاریش کنه. گاو رو بکشه.

یه تش بزززرگ برپا کرد
تان تای جین اومد دید اینجا تش برپاعه
خیلی ها هستند
گله های گوسفند
قشون کشی
لشکر کشی
خاندان گل ها
خاندان های اصیل
یه عددی دید اون روز ۱۶۰۰ بود پرسید: چطوری اینقدر زیااااده؟
اول فکر کرد همه جای هر هفت اقلیم اینطوریه
ولی آتیش بزرگتر از اون بود و دود کپه برگ کل خونه رو گرفته بود
خونه هم قصره
قصر شیطانی
از دهلیز ورودی سردابه، دود پر شده بود تا هر راهرو و طاق
دالون به دالون گشت تا منبع دودو بیابه
هوم مستش کرده بود
تو غار دمبال چه میگشت؟ نمی دونست.

خدا که آدم و حوا رو آفرید و سیب و داستان، بعد سیبو که خوردن هوا می خندید پوست میکند پوست کندنشم وایرال شده بود، ولی خدا اینستا نداشت اصن خبر نداشت جریان سیب اینها رو یادشم نبود که گفته باشه سیب بخور نخور
بعد آدم رفت به خدا گفت خدایا من عذاب وژدان دارم. من گفته بودم بنده تولیدی شماره یکم باید واسه نمونه باشم ولی یه خبطی کردم سیب رو خوردم
خدا گفت من اسم رو تو نگذاشته بودم الان فهمیدم تو چی هستی، تو پیامبری، تو رعیس فرقه ای، این نشان هشت پر شاهی ره تقدیمت میکنم تو به مقام پیامبری رسیدی و میتونی بری هدایتگری و یکدست گری و صداقت گری کنی، فساد کنی رو زمین.

‌
هوا تو آسمون موند به سیب خوردن ادامه داد هرجور دوست داشت
‌ ‌

تان تای جین
تو شکم مامانش می گفت:
مامان گهواره نمی خوام، لالایی نخون
منو به دنیا نیار
منو ول کن یه جای دور

مامانش قبول کرد، پر زد و رفت
جای دور ولش کرد
اونور جینگ
مثل موسا دادش به نیل

دل رو فقط کارد تیزی نمی خواد که در بیاری به تش بسپاری

میگه
دا(مادر) یادگاریته بده
سیزنی(سوزن منظور سنجاقی که می‌نا رو می بندن)
که وقتی به یادت خار می ره تو دلم در بیارمش

میخ سوسو
خار یاد بود
با هر یاد تان تای جین یه خار درست میشد
جمع شدن به دلش
سوسو ام سیزنی نداشت بهش بده

خدا من رو بنده درخشیش دید. تو من رو سیاهی

همه هستی تو أیه تاریکی است
و انتظار روشنایی هم از من نداری
من آه تو هستم.

وقتی تلخی سیل شد تو دهنت سیل هم رفت توی تلخکی

فروغ گفت: همه دمبال بوره سازی بودند. ولی من و تو آب و آینه رو شکستیم و نترسیدیم

یونشی روز خداحافظی با نقش هاش با تان تای جین خداحافظی کرد و اسم چومو رو نیاورد.

چومو: خدای لایزال
قسمت چهل پایان من و تو بود. پایان برامون گذاشتم چون پایان دوست داری. پایان بد دوست داری. بدش کردم. گفتم من نفرت دوست دارم چون خدا پایان بد میده به همه.
حالا که پایان دادم رستگار شدی خدا. می تونی بمیری یا تموم شی یا بری سرچاهار راه قهوه بخوری یا استاد دانشگاه شی یا دستمال کاغذی دستفروشی کنی.
قسمت ویژه امونم دادم. دیگه هیچ کس دنبال تان تای جین نمی گرده.
دختر پاییزی می گشت. توی جای اشتباه. توی یونشی دنبالش می گشت. اونم می دونه که چومو تان تای جینو برد برداشتش.

چومو: بنده درخشیشت خدا ستاره بود که من چیدمش. دیگه دنبالش نگرد. نور نداره چیدمش.

وقتی همه سوگ جنگل هیرکانی رو می خوردن اون یه کپه برگ جمع کرد دود کرد تو خونه

دل تان تای جین
شیشه ی شکستنی با میخ
‍

تش تو دست تان تای جین
مورد جادوییه
عنایت خدای شیطانی بر اعضا و جوارح